كسي آمد كه ØرÙ� عشق با ما زد
دل ترسوي ما هم ، دل به دريا زد
به يك درياي تو�اني ... دل ما ر�ته مهماني
Ú†Ù‡ دور ساØلش ... از دور پيدا نيست
يك عمري راه�ه و در قدرت ما نيست
بايد پارو نزد ، وا داد
بايد دل را به دريا داد
خودش ميبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساØÙ„ همون جاست