Ùˆ من Øالا به نقطه ای رسيده ام Ú©Ù‡ ديگر نه ميتوانم به کسی 20 بدهم Ùˆ نه ميتوانم از کسی نمره ای کسر کنم Ùˆ نه ميخواهم به او چيزی اضاÙ�Ù‡ نمايم . آنها هر Ú†Ù‡ هستند برایÙ� خودشان هستند Ùˆ نه برایÙ� من Ùˆ شما .
Tuesday, April 30
مدت زمانÙ� زيادی تØتÙ� تأثيرÙ� القائاتÙ� اومانيستی ØŒ اعتقاد داشتم Ú©Ù‡ همهء آدميان خوبند . بنابراين در اولين برخورد با هر Ù�ردÙ� جديدی ØŒ بهترين امتياز را در رابطه ای Ú©Ù‡ قرار بود Ù¾Ù�ÛŒ ريزی شود ميدادم . همه 20 ميگرÙ�تند ØŒ اما قضيه به همين جا ختم نميشد . با اينکار من از هر Ù�رد تازه وارد ØŒ باندازهء امتيازی Ú©Ù‡ به او داده بودم انتظار داشتم Ø› چرا Ú©Ù‡ من در اين رابطه به او لطÙ� کرده بودم Ùˆ او ميبايست بابتش ممنون باشد . Ùˆ اين آغازÙ� ايجاد مشکل بود ØŒ چرا Ú©Ù‡ کمتر کسی پيدا ميشود Ú©Ù‡ بخواهد در ابتدایÙ� راه چنين انرژی Ùˆ سرمايه ای را بگذارد . Ùˆ من بابتÙ� اين ناسپاسی آنها را جريمه ميکردم Ùˆ برایÙ� هر اشتباه از آنان نمره ای Ú©Ù… ميکردم . گاهی اوقات وضعيت بگونه ای پيش ميرÙ�ت Ú©Ù‡ من ديگر توانی برایÙ� ادامه نداشتم Ùˆ او Ú©Ù‡ مرا از آزمونهای گوناگون گذرانده بود ØŒ با توانی مضاعÙ� خواهانÙ� ادامهء راه ... اما در منÙ� خسته دل دگر توانی نبود . با ÙŠÚ©ÛŒ از دوستانم Ú©Ù‡ خيلی دوستش دارم در اينمورد بØØ« زيادی ميکرديم . او معتقد بود Ú©Ù‡ نبايد چنينÙ� سيستمی را من بکار بگيرم . ميگÙ�ت شخصاً به هر Ù�ردÙ� تازه از گردÙ� راه رسيده نمره ای در ØدودÙ� 12 ميدهد Ùˆ ... ÙŠÚ© سيستم جمع Ùˆ تÙ�ريق !!!
Ùˆ من Øالا به نقطه ای رسيده ام Ú©Ù‡ ديگر نه ميتوانم به کسی 20 بدهم Ùˆ نه ميتوانم از کسی نمره ای کسر کنم Ùˆ نه ميخواهم به او چيزی اضاÙ�Ù‡ نمايم . آنها هر Ú†Ù‡ هستند برایÙ� خودشان هستند Ùˆ نه برایÙ� من Ùˆ شما .
Ùˆ من Øالا به نقطه ای رسيده ام Ú©Ù‡ ديگر نه ميتوانم به کسی 20 بدهم Ùˆ نه ميتوانم از کسی نمره ای کسر کنم Ùˆ نه ميخواهم به او چيزی اضاÙ�Ù‡ نمايم . آنها هر Ú†Ù‡ هستند برایÙ� خودشان هستند Ùˆ نه برایÙ� من Ùˆ شما .
Monday, April 29
تاريخ بردبار به تماشا نشسته است و برای� قضاوت از برگ� برنده ای بنام� زمان برخوردار است ... !!!
Sunday, April 28
گذشته را ريختم توی� يک کيسهء زباله !
نه ... اشتباه نکن ! سياه نبود ، نه کيسهء زباله و نه گذشته ام . اصلاً چيزی که شرمنده اش باشم درون کيسه نيا�تم ! تو هم نگرد ، چون يا�ت می نشود !!!
آينده را هم خودم با دستهای� خودم به آيندگان �روختم ، چرا که اميدی به آينده ندارم !
پس تنها چيزی Ú©Ù‡ برايم باقی مانده ØŒ Øال است .
اما من امروز اصلاً ØالÙ� خوبی ندارم ... با اينØساب ديگر چيزی در بساط ندارم Ùˆ من ... !!!
برايم دعا Ú©Ù† Ú©Ù‡ Øالم خوب شود ØŒ خوبÙ� من .
نه ... اشتباه نکن ! سياه نبود ، نه کيسهء زباله و نه گذشته ام . اصلاً چيزی که شرمنده اش باشم درون کيسه نيا�تم ! تو هم نگرد ، چون يا�ت می نشود !!!
آينده را هم خودم با دستهای� خودم به آيندگان �روختم ، چرا که اميدی به آينده ندارم !
پس تنها چيزی Ú©Ù‡ برايم باقی مانده ØŒ Øال است .
اما من امروز اصلاً ØالÙ� خوبی ندارم ... با اينØساب ديگر چيزی در بساط ندارم Ùˆ من ... !!!
برايم دعا Ú©Ù† Ú©Ù‡ Øالم خوب شود ØŒ خوبÙ� من .
دنيا ، تو دنيايی ... نگ�تيم برامون زندون باش !
ما از تو دلتنگيم ... با ما بيش از اين مهربون باش !
دنيا ، در آغوش�ت ... ما يک قطره از يک درياييم !
دنيا ، خسته ايم ما ... �قط آرامش ما ميخواهيم !
ما از تو دلتنگيم ... با ما بيش از اين مهربون باش !
دنيا ، در آغوش�ت ... ما يک قطره از يک درياييم !
دنيا ، خسته ايم ما ... �قط آرامش ما ميخواهيم !
Saturday, April 27
آدمهای خاص ، به زندگی تو ميآيند .
آدمها به هر دليلی ØŒ يا برای مدتی Ùˆ يا برای هميشه وارد زندگيت ميشوند . وقتی کسی وارد زندگيت ميشود ØŒ در اغلب موارد خواسته ای داشته ای Ú©Ù‡ يا در دلت آرزويش را کرده ای Ùˆ يا به زبان آورده ای . آنها ميآيند تا به طريقی مشکلت را ØÙ„ کنند . آنها ميآيند تا با راهنمايی يا Øمايت ØŒ زمينهء برآوردن نيازهای مادی ØŒ عاطÙ�ÛŒ Ùˆ يا روØيت را Ù�راهم کنند . آنها ميآيند Ù�قط به خاطر اينکه تو به آنها اØتياج داشته ای ØŒ داری Ùˆ خواهی داشت Ø› Ùˆ زمان ماندگاری آنها بسته به نياز تو Ùˆ آرزويی Ú©Ù‡ در دل داری متغير است . آنها ميآيند تا در وقت گرÙ�تاری ØŒ پيشنهاد دهند يا کاری کنند تا مشکل ØÙ„ شود .
بعضيهايشان ميروند ؛ گاهی اوقات ميميرند ، گاهی خودشان را کنار ميکشند و گاهی ... مهم نيست !
چيزی Ú©Ù‡ بايد متوجه اش باشيم اينستکه آرزويمان برآورده شده Ùˆ دعايمان مستجاب گرديده است . آنها وظيÙ�Ù‡ اشان را انجام دادند Ùˆ رÙ�تند Ùˆ Øالا وقتش است Ú©Ù‡ سر از آرزوی ديگری درآورند . شايد ديگر آنها در آرزوی ما جايی نداشته اند Ùˆ رÙ�تن آنها استجابت دعای امروز ماست !
وقتی کسی به هر دليلی وارد زندگيت ميشود به اين معناست Ú©Ù‡ وقتش رسيده ØرÙ� بزنی ØŒ پيشرÙ�ت Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ ياد بگيری . ممکن است به تو آرامش Ù�وق العاده ای بدهد يا وادارت کند Ú©Ù‡ بخندی . ممکن است به تو درسی بياموزد Ú©Ù‡ هيچ وقت تجربه نکرده ای . آنها معمولاً لذت Ø´Ú¯Ù�ت انگيزی را به تو ميبخشند . باور Ú©Ù† ! واقعيت است . اين ارتباطات به تو درس زندگی ميدهند . چيزهايی Ú©Ù‡ بايد بنا Ú©Ù†ÛŒ تا بنای Ù…ØÚ©Ù… عاطÙ�ÛŒ را بسازی . وظيÙ�هء تو اينستکه اين درس را بياموزی Ùˆ عاشق آن شخص باشی Ùˆ از هر آنچه آموخته ای ياد Ú©Ù†ÛŒ ØŒ تا در همهء روابط Ùˆ جنبه های ديگر زندگيت استÙ�اده Ú©Ù†ÛŒ .
پس بياييم و آنهايی را که هم اينک در کنار خود داريم دريابيم ، از آنهايی که ديگر در آرزوهای ما جايی نداشته اند و ر�ته اند ، بخاطر آنچه به ما داده اند ممنون باشيم ؛ و برای ايجاد ارتباطات جديد ، آرزوهای خود را گسترش دهيم .
ميگويند عاشق کور است ،اما دوستی Øس عجيبی است Ú©Ù‡ قابل وصÙ� نيست . پس من از اينکه در زندگيم نقشی داري سپاسگزارم Ùˆ از همين جا ميبوسمت Ùˆ با صدايی رسا ميگويم Ø› دوستت دارم .
آدمها به هر دليلی ØŒ يا برای مدتی Ùˆ يا برای هميشه وارد زندگيت ميشوند . وقتی کسی وارد زندگيت ميشود ØŒ در اغلب موارد خواسته ای داشته ای Ú©Ù‡ يا در دلت آرزويش را کرده ای Ùˆ يا به زبان آورده ای . آنها ميآيند تا به طريقی مشکلت را ØÙ„ کنند . آنها ميآيند تا با راهنمايی يا Øمايت ØŒ زمينهء برآوردن نيازهای مادی ØŒ عاطÙ�ÛŒ Ùˆ يا روØيت را Ù�راهم کنند . آنها ميآيند Ù�قط به خاطر اينکه تو به آنها اØتياج داشته ای ØŒ داری Ùˆ خواهی داشت Ø› Ùˆ زمان ماندگاری آنها بسته به نياز تو Ùˆ آرزويی Ú©Ù‡ در دل داری متغير است . آنها ميآيند تا در وقت گرÙ�تاری ØŒ پيشنهاد دهند يا کاری کنند تا مشکل ØÙ„ شود .
بعضيهايشان ميروند ؛ گاهی اوقات ميميرند ، گاهی خودشان را کنار ميکشند و گاهی ... مهم نيست !
چيزی Ú©Ù‡ بايد متوجه اش باشيم اينستکه آرزويمان برآورده شده Ùˆ دعايمان مستجاب گرديده است . آنها وظيÙ�Ù‡ اشان را انجام دادند Ùˆ رÙ�تند Ùˆ Øالا وقتش است Ú©Ù‡ سر از آرزوی ديگری درآورند . شايد ديگر آنها در آرزوی ما جايی نداشته اند Ùˆ رÙ�تن آنها استجابت دعای امروز ماست !
وقتی کسی به هر دليلی وارد زندگيت ميشود به اين معناست Ú©Ù‡ وقتش رسيده ØرÙ� بزنی ØŒ پيشرÙ�ت Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ ياد بگيری . ممکن است به تو آرامش Ù�وق العاده ای بدهد يا وادارت کند Ú©Ù‡ بخندی . ممکن است به تو درسی بياموزد Ú©Ù‡ هيچ وقت تجربه نکرده ای . آنها معمولاً لذت Ø´Ú¯Ù�ت انگيزی را به تو ميبخشند . باور Ú©Ù† ! واقعيت است . اين ارتباطات به تو درس زندگی ميدهند . چيزهايی Ú©Ù‡ بايد بنا Ú©Ù†ÛŒ تا بنای Ù…ØÚ©Ù… عاطÙ�ÛŒ را بسازی . وظيÙ�هء تو اينستکه اين درس را بياموزی Ùˆ عاشق آن شخص باشی Ùˆ از هر آنچه آموخته ای ياد Ú©Ù†ÛŒ ØŒ تا در همهء روابط Ùˆ جنبه های ديگر زندگيت استÙ�اده Ú©Ù†ÛŒ .
پس بياييم و آنهايی را که هم اينک در کنار خود داريم دريابيم ، از آنهايی که ديگر در آرزوهای ما جايی نداشته اند و ر�ته اند ، بخاطر آنچه به ما داده اند ممنون باشيم ؛ و برای ايجاد ارتباطات جديد ، آرزوهای خود را گسترش دهيم .
ميگويند عاشق کور است ،اما دوستی Øس عجيبی است Ú©Ù‡ قابل وصÙ� نيست . پس من از اينکه در زندگيم نقشی داري سپاسگزارم Ùˆ از همين جا ميبوسمت Ùˆ با صدايی رسا ميگويم Ø› دوستت دارم .
بايد به نيازهای �علی خود توجه کنی و اينقدر به �کر آينده های دور و دراز نباشی ! �راموش نکن که « کودک آينده » از « مادر اکنون » متولد ميشود . پس اکنون را درياب ... با اجازه !!!
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم
تنها و غمگين ر�ته ام
دل از همه گسسته ام
تنهای تنها ، غمگين و رسوا
تنها و بی �ردا منم
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم
من مرد تنهای شبم
صد قصه مانده بر لبم
از شهر تو من ر�ته ام
کوله بارم را بسته ام
بی �کر �ردا ، با خود و تنها
عابر اين شبها منم
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم
مهر خاموشی بر لبم
تنها و غمگين ر�ته ام
دل از همه گسسته ام
تنهای تنها ، غمگين و رسوا
تنها و بی �ردا منم
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم
من مرد تنهای شبم
صد قصه مانده بر لبم
از شهر تو من ر�ته ام
کوله بارم را بسته ام
بی �کر �ردا ، با خود و تنها
عابر اين شبها منم
من مرد تنهای شبم
مهر خاموشی بر لبم
Ù�علاً در ØالÙ� گردگيری هستم ... اوه ØŒ اوه ... Ú†Ù‡ گرد Ùˆ خاکی !!!
مراقب ا�کار خود باشيد ، زيرا ممکن است به کلام تبديل شوند .
Friday, April 26
اØمق ها خوشبختی را در دور دست ميبينند Ùˆ انسان های عاقل خوشبختی را در زير پای خود ميپرورند .
کار زيادی با آينده ندارم ØŒ زيرÙ� پام هم خاليه ... موندم اين وسط من اØمقم يا عاقل Ø› شايد ÙŠÚ© بچه !!! نظر شما چيه ØŸ
هر چند زياد هم مهم نيست !!!
کار زيادی با آينده ندارم ØŒ زيرÙ� پام هم خاليه ... موندم اين وسط من اØمقم يا عاقل Ø› شايد ÙŠÚ© بچه !!! نظر شما چيه ØŸ
هر چند زياد هم مهم نيست !!!
من Ù�قط برای خودم مينويسم ... اگر اØساس ميکنيد Ú©Ù‡ در اين مکان به شما خوش نميگذرد ØŒ خب اينجا Ú©Ù‡ Ù…ØÙ„ خوش گذرانی نيست ØŒ ميتوانيد به ÙŠÚ© مجموعهء تÙ�ريØÛŒ مراجعه کنيد ... اصلاً به من Ú†Ù‡ مربوط !!!
اگه تو سگی من ببرم ... بپا دستم بهت نرسه ، اگر نه گوشتتو ميخورم !!!
خدايا به من نوری ببخش که در تاريکی ها خود را بيابم ... به خدا قسم !!!
ديشب يه زلزلهء خيلی مختصر اومد .
وبلاگ که انگاری ريخته به هم ،
اگه �رصت کردم و �رداها هم زنده بودم ، کم کمک درستش ميکنم .
وبلاگ که انگاری ريخته به هم ،
اگه �رصت کردم و �رداها هم زنده بودم ، کم کمک درستش ميکنم .
Thursday, April 25
راستی شما ميدونيد چرا من به چند تا وبلاگ خاص عادت کردم . کم کم دارم ميترسم .شايد اينهم يک نوع جديد از روزمرگی ست .
امروز ر�تم و چند تا وبلاگ جديد خواندم . چه دنيايی ست اين دنيای وبلاگستان .
***************************************************************
چقدر اين جوجه ها سر Ùˆ صدا ميکنن . راستی اين جوجه نارنجيه خيلی زبله ØŒ از اونجايی Ú©Ù‡ Øبس شده بود اومد بيرون . اما اون ÙŠÚ©ÛŒ تا موقعی Ú©Ù‡ اين ÙŠÚ©ÛŒ پيشش بود اصلاً تلاشی برای بيرون اومدن نکرد . شما Ù�کر ميکنين Ú©Ù‡ من Øالم خوب نيست . خودمم مطمئن نيستم .
***************************************************************
يک خبر خوب ؛
آبجی ميترا Ùˆ آبجی مهسا دارند تمام اØساسات مادرانه شان را بپای اين جوجه های دورنگ ميريزند . الآن هم وقت خوابÙ� . اما انگار اين جوجه ها بدون مامان مرغÙ� خوابشون نميبره .
نکته ؛ منم مامانمو ميخوام !!!
وقتی ÙˆØيد بزرگ ميشه Ø› يا ØÙ‚
امروز ر�تم و چند تا وبلاگ جديد خواندم . چه دنيايی ست اين دنيای وبلاگستان .
***************************************************************
چقدر اين جوجه ها سر Ùˆ صدا ميکنن . راستی اين جوجه نارنجيه خيلی زبله ØŒ از اونجايی Ú©Ù‡ Øبس شده بود اومد بيرون . اما اون ÙŠÚ©ÛŒ تا موقعی Ú©Ù‡ اين ÙŠÚ©ÛŒ پيشش بود اصلاً تلاشی برای بيرون اومدن نکرد . شما Ù�کر ميکنين Ú©Ù‡ من Øالم خوب نيست . خودمم مطمئن نيستم .
***************************************************************
يک خبر خوب ؛
آبجی ميترا Ùˆ آبجی مهسا دارند تمام اØساسات مادرانه شان را بپای اين جوجه های دورنگ ميريزند . الآن هم وقت خوابÙ� . اما انگار اين جوجه ها بدون مامان مرغÙ� خوابشون نميبره .
نکته ؛ منم مامانمو ميخوام !!!
وقتی ÙˆØيد بزرگ ميشه Ø› يا ØÙ‚
تازه اگر بگم آبجی ميترا برای کادوی تولد آبجی مهسا چی گر�ته شايد باورتون نشود
؟؟؟
دو تا جوجه ؛ يکيش زرده ، اون يکی نارنجی .
يا ØÙ‚
؟؟؟
دو تا جوجه ؛ يکيش زرده ، اون يکی نارنجی .
يا ØÙ‚
Happy birthday to you
اينهم کادوی من برای تولدت ... اميدوارم Ú©Ù‡ Øال خوشی داشته باشی آبجی مهسا
يا ØÙ‚
اينهم کادوی من برای تولدت ... اميدوارم Ú©Ù‡ Øال خوشی داشته باشی آبجی مهسا
يا ØÙ‚
Wednesday, April 24
Oh , I cannot explain
Every time it ' s the same
Oh, I feel that it ' s real
Take my heart
I ' ve been lonely too long
Oh, I can't be so strong
Take the chance , for romance , take my heart
I need you so
There's no time , I ' ll ever go
Sheri , sheri lady
Going through a motion
Love is where you find it
Listen to your heart
Sheri , sheri lady
Living in devotion
It's always like the first time
Let me take a part
Sheri , sheri lady
Like there's no tomorrow
Take my heart - don't lose it
Listen to your heart
Sheri , sheri lady
To know you is to love you
If you call me , baby , I ' ll be always yours
I get up - I get down
All my world turns around
Who is right ? Who is wrong ?
I don ' t know
I ' ve got pain in my heart
Got a love in my soul
Easy come, but I think easy go
I need you so
Although times I move so slow
Every time it ' s the same
Oh, I feel that it ' s real
Take my heart
I ' ve been lonely too long
Oh, I can't be so strong
Take the chance , for romance , take my heart
I need you so
There's no time , I ' ll ever go
Sheri , sheri lady
Going through a motion
Love is where you find it
Listen to your heart
Sheri , sheri lady
Living in devotion
It's always like the first time
Let me take a part
Sheri , sheri lady
Like there's no tomorrow
Take my heart - don't lose it
Listen to your heart
Sheri , sheri lady
To know you is to love you
If you call me , baby , I ' ll be always yours
I get up - I get down
All my world turns around
Who is right ? Who is wrong ?
I don ' t know
I ' ve got pain in my heart
Got a love in my soul
Easy come, but I think easy go
I need you so
Although times I move so slow
Tuesday, April 23
داشتم وبلاگÙ� بقيه دوستان را نگاه ميکردم ØŒ ديدم داداش Ù…Øمد از جمعه شب مطلبÙ� جديدی ننوشته . پس نشستم Ùˆ دوباره يا چند باره مطلب جمعه را خواندم .
چند روز با بازرگان
روز اول - تجسم
معلولي روي صندلي چرخدار مي شناسم بنام اÙ�د رابرتس ( Ed Roberts ) كه با ريه اي مصنوعي زندگي مي كند. او كه دست Ùˆ پا ندارد ØŒ از دانشگاه كاليÙ�رنيا - بركلي Ù�ارغ التØصيل شده Ùˆ چند سال پيش رئيس سازمان توانبخشي آمريكا شد ... بياييد خوب ببينيم داريم Ú†Ù‡ مي خوانيم! ... او هميشه مي گويد: â€� بر روي اين سياره ØŒ تنها كاري كه بايد انجام داد اينست كه هر روز ØµØ¨Ø Ø§Ø² خود بپرسيم : من امروز Ú†Ù‡ خدمتي به جهانيان مي توانم بكنم . Ùˆ جواب را بصورت Ø´Ù�اÙ�ÙŠ تجسم كنيد . شما هيچ بهانه ÙŠ قابل قبولي براي موÙ�Ù‚ نشدن نبايد داشته باشيد . “
با خودم Ù�کر کردم شايد داداش Ù…Øمد بعمد ادامهء اين مطلب را ننوشته ØŒ نميدانم شايد هم Øدس من درست نباشد ولی برای من در Øال Øاضر هر روز ØŒ روزÙ� اول است .
شايد اين جمله را شنيده باشيد : امروز ، �ردای� ديروزيست که به انتظارش بوديم . پس ، �ردا همين امروز است . پس �ردا هم همين امروز است . سال� آينده وساليان آينده هم . و همينطور الی آخر ...
شايد اينشتين از همين �رمول ساده برای رسيدن به نظريه نسبيت است�اده کرده باشد .
راستی داداش Ù…Øمد ØŒ تو چقدر ساده Ùˆ زيبا مطالبی را Ú©Ù‡ من برای بيانش مشکل دارم ØŒ مينويسی . دست مريزاد ...
زودتر بيا که من هر شب منتظرم تا دعای� آخر شبم را با تو زمزمه کنم .
يا ØÙ‚
چند روز با بازرگان
روز اول - تجسم
معلولي روي صندلي چرخدار مي شناسم بنام اÙ�د رابرتس ( Ed Roberts ) كه با ريه اي مصنوعي زندگي مي كند. او كه دست Ùˆ پا ندارد ØŒ از دانشگاه كاليÙ�رنيا - بركلي Ù�ارغ التØصيل شده Ùˆ چند سال پيش رئيس سازمان توانبخشي آمريكا شد ... بياييد خوب ببينيم داريم Ú†Ù‡ مي خوانيم! ... او هميشه مي گويد: â€� بر روي اين سياره ØŒ تنها كاري كه بايد انجام داد اينست كه هر روز ØµØ¨Ø Ø§Ø² خود بپرسيم : من امروز Ú†Ù‡ خدمتي به جهانيان مي توانم بكنم . Ùˆ جواب را بصورت Ø´Ù�اÙ�ÙŠ تجسم كنيد . شما هيچ بهانه ÙŠ قابل قبولي براي موÙ�Ù‚ نشدن نبايد داشته باشيد . “
با خودم Ù�کر کردم شايد داداش Ù…Øمد بعمد ادامهء اين مطلب را ننوشته ØŒ نميدانم شايد هم Øدس من درست نباشد ولی برای من در Øال Øاضر هر روز ØŒ روزÙ� اول است .
شايد اين جمله را شنيده باشيد : امروز ، �ردای� ديروزيست که به انتظارش بوديم . پس ، �ردا همين امروز است . پس �ردا هم همين امروز است . سال� آينده وساليان آينده هم . و همينطور الی آخر ...
شايد اينشتين از همين �رمول ساده برای رسيدن به نظريه نسبيت است�اده کرده باشد .
راستی داداش Ù…Øمد ØŒ تو چقدر ساده Ùˆ زيبا مطالبی را Ú©Ù‡ من برای بيانش مشکل دارم ØŒ مينويسی . دست مريزاد ...
زودتر بيا که من هر شب منتظرم تا دعای� آخر شبم را با تو زمزمه کنم .
يا ØÙ‚
... Ú¯Ù�ته چند ساعت ديگر بيشتر زنده نيستم Ùˆ الآن Ú©Ù‡ دارم اين متن را تايپ ميکنم بهمراهش ÙŠÚ© چای هم مينوشم . البته چای خيلی داغ هست ØŒ ولی زياد Ù�رصت ندارم پس بايد هم بنويسم Ùˆ هم بنوشم . دارم Øداکثر استÙ�اده يا شايد هم سوء استÙ�اده را از زمان ميکنم . البته هيچکدام از اعضای خانواده از اين موضوع خبر ندارند ØŒ من هم چند روزيست Ú©Ù‡ متوجه شده ام Ø› زندگی همينه ØŒ نميشه کاريش کرد !!!
در هر صورت ØŒ آمده ام Ú©Ù‡ هم خداØاÙ�ظی کنم Ùˆ هم بگويم اميدوارم Ú©Ù‡ ØالÙ� خوبی داشته باشيد .
يا ØÙ‚
در هر صورت ØŒ آمده ام Ú©Ù‡ هم خداØاÙ�ظی کنم Ùˆ هم بگويم اميدوارم Ú©Ù‡ ØالÙ� خوبی داشته باشيد .
يا ØÙ‚
Monday, April 22
-در دوران بلوغ �کر ميکنيم که هنوز برای انتخاب کردن زود است ؛ در دوران جوانی متقاعد شده ايم که برای عوض شدن دير است .
- چيزی ارزشمندتر از همين امروز نيست .
يا ØÙ‚
- چيزی ارزشمندتر از همين امروز نيست .
يا ØÙ‚
You're my heart -You are my soul
I'll keep it shining everywhere I go
You're my heart -You are my soul
I'll be holding you forever
Stay with you together
You're my heart - You are my soul
Yeah , a feeling that our love will grow
You're my heart -You are my soul
That's the only thing I really know
I'll keep it shining everywhere I go
You're my heart -You are my soul
I'll be holding you forever
Stay with you together
You're my heart - You are my soul
Yeah , a feeling that our love will grow
You're my heart -You are my soul
That's the only thing I really know
عادت ، طبيعت دوم انسانهاست .
مثلاً ما عادت کرديم وقتی رعد Ùˆ برق ميشود بترسيم Ùˆ با چشمانی پر از اضطراب به آسمان نگاه کنيم ØŒ Øالا Ù�رض بگيريد Ú©Ù‡ ما کودکی بيش نيستيم Ùˆ وقتی اين اتÙ�اق مياÙ�تد پدر Ùˆ مادرهايمان شروع به رقص Ùˆ پايکوبی کنند . آنوقت بازهم از رعد Ùˆ برق ميترسيم يا برای اين اتÙ�اق Ù„Øظه شماری ميکنيم تا با آن ...
خلاصه اينکه ÙŠÚ©ÛŒ از مشکلات ما اينستکه به هرآنکس Ùˆ هرآنچيز Ú©Ù‡ در اطراÙ�مان هست Ùˆ به سادگی قابل دسترس ميباشد ØŒ عادت ميکنيم Ùˆ براØتی Ù�راموشش ميکنيم Ø› Ùˆ در اين موارد بيشترين ضرر متوجه خودمان است .
راستی تا بØال شده سری به خودتان بزنيد Ùˆ از زيباييهای خودتان غرق در شادی شويد .
يا ØÙ‚
مثلاً ما عادت کرديم وقتی رعد Ùˆ برق ميشود بترسيم Ùˆ با چشمانی پر از اضطراب به آسمان نگاه کنيم ØŒ Øالا Ù�رض بگيريد Ú©Ù‡ ما کودکی بيش نيستيم Ùˆ وقتی اين اتÙ�اق مياÙ�تد پدر Ùˆ مادرهايمان شروع به رقص Ùˆ پايکوبی کنند . آنوقت بازهم از رعد Ùˆ برق ميترسيم يا برای اين اتÙ�اق Ù„Øظه شماری ميکنيم تا با آن ...
خلاصه اينکه ÙŠÚ©ÛŒ از مشکلات ما اينستکه به هرآنکس Ùˆ هرآنچيز Ú©Ù‡ در اطراÙ�مان هست Ùˆ به سادگی قابل دسترس ميباشد ØŒ عادت ميکنيم Ùˆ براØتی Ù�راموشش ميکنيم Ø› Ùˆ در اين موارد بيشترين ضرر متوجه خودمان است .
راستی تا بØال شده سری به خودتان بزنيد Ùˆ از زيباييهای خودتان غرق در شادی شويد .
يا ØÙ‚
Monday, April 15
پرسيدم : مهندس ، آيا ازدواج باعث خوشبختی ميشود ؟
بدون Ù„Øظه ای تأمل Ùˆ در Øاليکه انگار منتظر اين پرسش از طرÙ� من بوده است ØŒ Ú¯Ù�ت : ازدواج باعث خوشبختی نميشود ØŒ انسان خوشبخت ازدواج ميکند !
Ùˆ با اين جواب ØŒ من را در هاله ای از ابهام Ù�رو برد Ùˆ سؤالهای زيادی را در صÙ�Øهء ذهنم ØÚ© کرد !
يا ØÙ‚
بدون Ù„Øظه ای تأمل Ùˆ در Øاليکه انگار منتظر اين پرسش از طرÙ� من بوده است ØŒ Ú¯Ù�ت : ازدواج باعث خوشبختی نميشود ØŒ انسان خوشبخت ازدواج ميکند !
Ùˆ با اين جواب ØŒ من را در هاله ای از ابهام Ù�رو برد Ùˆ سؤالهای زيادی را در صÙ�Øهء ذهنم ØÚ© کرد !
يا ØÙ‚
Friday, April 12
دوست عزيزی از شهر زيبای بابلسر برايم نامه ای Ù�رستاده است Ú©Ù‡ Øاوی نکات جالبی است . بهمين دليل تصميم گرÙ�تم Ú©Ù‡ ضمن پاسخگويی به آن دوست گرامی ØŒ آنرا در اين سررسيد الکترونيکی هم قرار بدهم . البته با اجازه ايشان نامه ای را Ú©Ù‡ به زبان Ù�ارسی - انگليسی Ùˆ يا بقولی Ù�ينگليسی نوشته اند به Ù�ارسی برگردانده ام Ùˆ قسمتی از آنرا Ú©Ù‡ مربوط به معرÙ�ÛŒ خودشان است ØØ°Ù� کرده ام ... با اجازه !
و اما متن نامه ايشان ؛
سلام ÙˆØيد ØŒ شب بخير ! چطوری ØŸ خوش ميگذره ØŸ
مرسی Ú©Ù‡ جواب نامه منو دادی ... ! ÙˆØيد وبلاگت بوی مهربونی ميده ØŒ هر Ú©ÛŒ بخونه اين نکته رو ميÙ�همه . Ù�قط کاشکی هر روز Øوصله Ùˆ وقت داشتی Ùˆ مينوشتی ... راستی اميدوارم هر Ú†Ù‡ زودتر پسورد دلتو به کسی Ú©Ù‡ شبيه خودت باشه بدی ØŒ ولی يادت نره هيچ وقت غرورتو از دست ندی چون Øتی بهترين دخترها هم ارزش اين کارو ندارند .
راستی من ...
و جواب من به نامه ايشان ؛
سلام ... شب و روزتان به خير !
من هم برای شما دوست عزيز Ú©Ù‡ قدم رنجه Ù�رموده Ùˆ به مهمانی اين کلبهء Øقير آمديد آرزوی سعادت Ùˆ سلامت ميکنم .
دوست عزيز خوش آمديد ...
و اما ...
منهم اميدوارم ولی قبل از هر چيز بايد راهم را پيدا کنم چرا که من ؛ راه خانه ام را گم کرده ام بانو !
هر کدام از ما نيمهء Ú¯Ù… شده ای داريم Ú©Ù‡ تا او را نيابيم به آرامش نخواهيم رسيد Ùˆ اين نيمه را تنها در همان مسيری Ú©Ù‡ هر کدام از ما انسانها برای پيمودنش به دنيا آمده ايم ميتوان ياÙ�ت . ازدواج اگر به معنای همراهی ØŒ همدلی ØŒ همرازی ØŒ همسری ØŒ همآغوشی Ùˆ ... همکاری برای پيمودن اين مسير باشد ÙŠÚ© عمل موÙ�قيت آميز است چرا Ú©Ù‡ دراين Øال تو همزاد خود را ياÙ�ته ای .
من Ùˆ تو تا بدينجا در دو مسير قدم ميزديم Ùˆ Øال به نقطه ای رسيده ايم Ú©Ù‡ هر دو مسير ÙŠÚ©ÛŒ ميشود Ø› راهها ÙŠÚ©ÛŒ ميشوند ØŒ چگونه است Ú©Ù‡ من Ùˆ تو ما نشويم ØŸ
Øال اگر من به اشتباه راهی را انتخاب کنم Ú©Ù‡ متعلق به ديگريست Ùˆ هيچ تعلق خاطری به آن ندارم پس به کسی ميرسم Ú©Ù‡ شهرزاد قصه Ú¯ÙˆÛŒ من نيست Ùˆ از اين جا به بعد زندگی تبديل ميشود به Ù„Øظات جنگ Ùˆ گريز Ùˆ بازهم ما ناگزير به ادامهء آن . اينجاست Ú©Ù‡ در دوراهی ماندن يا رÙ�تن گاهی خودت را ميشکنی Ùˆ غرورت را لگد مال ميکنی ! آه ... ارزشها ØŒ نميدانم Ú†Ù‡ بگويم !!!
نميدانم کتاب " ورونيکا تصميم ميگيرد بميرد " را خوانده ای يا نه ØŸ اما Øتماً ارزش دوبار خواندن را دارد ØŒ اينطور نيست ØŸ
باز هم آمدنت ای غريبه به اين کلبهء خاموش را شادباش ميگويم و چشم انتظار صدای قدوم پاک و مبارکت خواهم ماند ، غريبهء آشنا ! ... راستی نامت چيست ؟
يا ØÙ‚
و اما متن نامه ايشان ؛
سلام ÙˆØيد ØŒ شب بخير ! چطوری ØŸ خوش ميگذره ØŸ
مرسی Ú©Ù‡ جواب نامه منو دادی ... ! ÙˆØيد وبلاگت بوی مهربونی ميده ØŒ هر Ú©ÛŒ بخونه اين نکته رو ميÙ�همه . Ù�قط کاشکی هر روز Øوصله Ùˆ وقت داشتی Ùˆ مينوشتی ... راستی اميدوارم هر Ú†Ù‡ زودتر پسورد دلتو به کسی Ú©Ù‡ شبيه خودت باشه بدی ØŒ ولی يادت نره هيچ وقت غرورتو از دست ندی چون Øتی بهترين دخترها هم ارزش اين کارو ندارند .
راستی من ...
و جواب من به نامه ايشان ؛
سلام ... شب و روزتان به خير !
من هم برای شما دوست عزيز Ú©Ù‡ قدم رنجه Ù�رموده Ùˆ به مهمانی اين کلبهء Øقير آمديد آرزوی سعادت Ùˆ سلامت ميکنم .
دوست عزيز خوش آمديد ...
و اما ...
منهم اميدوارم ولی قبل از هر چيز بايد راهم را پيدا کنم چرا که من ؛ راه خانه ام را گم کرده ام بانو !
هر کدام از ما نيمهء Ú¯Ù… شده ای داريم Ú©Ù‡ تا او را نيابيم به آرامش نخواهيم رسيد Ùˆ اين نيمه را تنها در همان مسيری Ú©Ù‡ هر کدام از ما انسانها برای پيمودنش به دنيا آمده ايم ميتوان ياÙ�ت . ازدواج اگر به معنای همراهی ØŒ همدلی ØŒ همرازی ØŒ همسری ØŒ همآغوشی Ùˆ ... همکاری برای پيمودن اين مسير باشد ÙŠÚ© عمل موÙ�قيت آميز است چرا Ú©Ù‡ دراين Øال تو همزاد خود را ياÙ�ته ای .
من Ùˆ تو تا بدينجا در دو مسير قدم ميزديم Ùˆ Øال به نقطه ای رسيده ايم Ú©Ù‡ هر دو مسير ÙŠÚ©ÛŒ ميشود Ø› راهها ÙŠÚ©ÛŒ ميشوند ØŒ چگونه است Ú©Ù‡ من Ùˆ تو ما نشويم ØŸ
Øال اگر من به اشتباه راهی را انتخاب کنم Ú©Ù‡ متعلق به ديگريست Ùˆ هيچ تعلق خاطری به آن ندارم پس به کسی ميرسم Ú©Ù‡ شهرزاد قصه Ú¯ÙˆÛŒ من نيست Ùˆ از اين جا به بعد زندگی تبديل ميشود به Ù„Øظات جنگ Ùˆ گريز Ùˆ بازهم ما ناگزير به ادامهء آن . اينجاست Ú©Ù‡ در دوراهی ماندن يا رÙ�تن گاهی خودت را ميشکنی Ùˆ غرورت را لگد مال ميکنی ! آه ... ارزشها ØŒ نميدانم Ú†Ù‡ بگويم !!!
نميدانم کتاب " ورونيکا تصميم ميگيرد بميرد " را خوانده ای يا نه ØŸ اما Øتماً ارزش دوبار خواندن را دارد ØŒ اينطور نيست ØŸ
باز هم آمدنت ای غريبه به اين کلبهء خاموش را شادباش ميگويم و چشم انتظار صدای قدوم پاک و مبارکت خواهم ماند ، غريبهء آشنا ! ... راستی نامت چيست ؟
يا ØÙ‚
Thursday, April 11
امروز هوای تهران بدجوری دلش پره Ùˆ همينطور از ديشب تا Øالا داره ميباره . منم Øوصلهء کار ندارم Ùˆ از ØµØ¨Ø Ú©Ù‡ بيدار شدم يکسر نشستم پای اين کامپيوتر Ùˆ Ù‡ÛŒ باهاش ور رÙ�تم . راستش جديداً اين کامپيوتره خيلی سر Ùˆ صدا ميکنه ØŒ شايد اونم Ù�هميده Ú©Ù‡ ديگه دوره Ø´ تموم شده Ùˆ وقتشه Ú©Ù‡ upgrade بشه . سال 79 Ú©Ù‡ جمعش کردم سعی کردم تا اونجايی Ú©Ù‡ جيبم اجازه ميداد از بهترين قطعات استÙ�اده کنم ولی Øالا پس از گذشت دو سال گرد پيری رو صورت cpu Ùˆ mainboard Ùˆ کارت گراÙ�ÙŠÚ© Ùˆ ... Ø´ نشسته Ùˆ Ù‡ÛŒ سر Ùˆ صدا Ùˆ غر Ùˆ لند ميکنه Ú©Ù‡ ... بعله !!! اينطور Ú©Ù‡ پيداست بايد سر کيسه رو شل کنيم Ùˆ يه مقدار متنابهی بسÙ�رÙ�يم .
و اما ؛
از آخرين باری Ú©Ù‡ اين صÙ�ØÙ‡ را update کردم دو Ù‡Ù�ته ميگذرد . Ø·ÛŒ اين مدت در ارتباط با وبلاگ ( خواندن Ùˆ نوشتن ) خيلی Ú©Ù… کار بودم Ùˆ تنها به Ú¯Ù�تگوی با بلاگرها در msn Ùˆ yahoo messanger Ùˆ پاسخگويی به چند نامه Ú©Ù‡ از طرÙ� دوستان ارسال شده بود ØŒ گذشت .
همينجا از داداش ياشار که تولدم را تبريک گ�ته بود تشکر ميکنم و برايش آرزوی سلامتی و سعادت ميکنم .داداشی دوس�ت داريم
***************************************************************
چون عضو farsiblogging group هستم تمام نامه هايی را Ú©Ù‡ آقای سردبير Ù…Øترم به آنها اجازهء publish ميدهند را درياÙ�ت Ùˆ مطالعه ميکنم . آنچه Ú©Ù‡ بØØ« داغ اين چند روزهء بلاگرهای Ù…Øترم بوده ØŒ مسئلهء Ù�لسطين است . البته بيشتر از طرÙ� دوستانی Ú©Ù‡ کمتر از 25 سال سن دارند . شايد آنها باقتضای سنشان مسئلهء بوسنی Ùˆ هرزگووين Ùˆ برادر عزت بگوويچ Ùˆ هم کيشی با آنان Ú©Ù‡ Øتی خود من را هم در آن زمان به اين Ù�کر Ù�رو برده بود Ú©Ù‡ برای Ú©Ù…Ú© به آن ملت مظاوم ! داوطلبانه اعزام شوم Ùˆ يا هم نژادی ما با ملت غيور کرواسی Ùˆ ... را بخاطر نياورند . اصلاً چرا راه را دور کنيم Ø› در همين همسايگی خودمان جنايتکاری زندگی ميکند Ú©Ù‡ در ابتدای جنگ Ùˆ آن ياوه گوييهايش برای تسخير سه روزهء تهران ØŒ در ميانهء راه ØŒ در همين خوزستان خودمان زنان Ùˆ مردان Ùˆ کودکان را به توپ Ùˆ گلوله بست Ùˆ دختران Ùˆ زنان جوانمان را به عقد Ù†Ú©Ø§Ø Ø³Ø±Ø¨Ø§Ø²Ø§Ù† کثيÙ� خود درآورد Ùˆ به ناگاه در آغاز Øملهء آمريکا به آن کشور در نماز جمعه Ùˆ صدا Ùˆ سيمای آن زمان هاشمی خودمان تبديل به برادر صدام شد Ùˆ Øتی شايعه دخالت ايران به Ù†Ù�ع عراق بر سر زبانها اÙ�تاد .
اÙ�ÛŒ وای بر مردمی Ú©Ù‡ Øلال Ùˆ Øرامشان Ùˆ دوست Ùˆ دشمنشان تنها به ÙŠÚ© ØرÙ� بند است . تا به Ú©Ù�ÛŒ بايد برای ديگران مادر باشيم Ùˆ بگرييم Ùˆ آنگاه Ú©Ù‡ نوبت به خودمان ميرسد همچون للÙ�Ù‡ ای يا Øسين گويان عزيزانمان را از پنجره ها به پايين اندازيم Ùˆ آب هم از آب تکان نخورد . اينها همان ملتی هستند Ú©Ù‡ تا چندی ديگر پس از تشکيل دولت مستقل Ù�لسطينی در اجلاس سران عرب شرکت خواهند کرد Ùˆ آنوقت رأی به مالکيت جزاير ابوموسی Ùˆ تنب Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ به Ù†Ù�ع امارات خواهند داد . اين را با يقين صد در صد ميگويم ØŒ شما هم Ø´Ú© نکنيد .
اشتباه نکنيد Ø› نميگويم Ú©Ù‡ از آنچه Ú©Ù‡ بر سر آنها ميآيد خوشØال شويد ØŒ هرگز ! Ú©Ù‡ در اينصورت ما نيز چيزی بيش از آنان نخواهيم بود . بل غرض آنستکه در مثل ميگويند : برای کسی بمير Ú©Ù‡ برايت تب کند .
Ùˆ Ù�راموش نکنيم Ú©Ù‡ گول ÙŠÚ© چنين بازيهايی را Ú©Ù‡ تاريخ پرده از راز آنها برداشته Ùˆ برميدارد را نخوريم Ú©Ù‡ ما ملتی زخم خورده از تاريخيم Ø› يونانيها ØŒ روميان ØŒ اعراب ØŒ مغولان ØŒ تاتارها ØŒ اÙ�غانها ØŒ انگليسيها Ùˆ پرتغاليها Ùˆ روسها ØŒ آمريکاييها Ùˆ ... باز هم اين آنگلوساکسونها ØŒ انگليس Ùˆ استØمار .
و ديگر اينکه در مثل ميگويند : يک سوزن به خودت بزن ، يک جوالدوز به ديگران !!! قشنگه ، نه ؟ !
***************************************************************
و اما از هر چه بگذريم از اين يکی نميشه . چرا ؟ چون داداشم برام نامه داده که :
سلام ÙˆØيد جان
اميدوارم Øالت خوب بوده باشد Ùˆ روزهاي خوبي را در پيش رو داشته باشي . عزيز Ù�قط مي خواستم بگويم كه روي ازدواج زياد Øساب نكن . اول بايد راهتو مشخص كني Ùˆ بعد مواظب باشي كه ازدواج باعث نشود از خودت Ùˆ راهت دور بيÙ�تي . به اطراÙ� خودت نگاه كني Ùˆ با كساني كه ازدواج كرده اند صØبت كني ØŒ منظورم را خوب مي Ù�همي . من نتوانستم دختري را پيدا كنم كه آزداي مرا در بند نكشد Ùˆ Ù�رديت مرا قبول كند . هر چند اميدم را از دست نداده ام ØŒ اما نايستاده ام Ùˆ منتظرش نيستم گر Ú†Ù‡ هميشه آماده قبول كردنش هستم . اين مدت هم اشتباه كرده ام منتظرش بوده ام ØŒ بايد Øركت مي كردم مثل الان Ùˆ هر جا هم او مي رسيد باهم همسÙ�ر ميشديم . اميدوارم تو اشتباه منو تكرار نكني . Øركت كن هر جا رسيد قبولش كن . اميدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم . دعا مي كنم كه در راه خودت باشي Ùˆ نگذاري جامعه Ùˆ ديگران ترا اسير خواسته ها Ùˆ ارزشهاي خودش بكند . يك مطلب ديگه اينكه كسي نخواهد توانست علاج تنهايي تو باشد ØŒ Ù�قط شايد بتواني تنهاييت را با تنهايي كسي شريك شوي . هميشه تنها ئيت را خواهي داشت ØŒ تا روز پيوستن به Ø±ÙˆØ Ø¨Ø²Ø±Ú¯ هستي .
جاناتاني باشي ؛ ياشار
آره داداش Ø› منهم تا Øالا اشتباه ميکردم ØŒ البته از دو گونهء مختلÙ� :
وقتی Ú©Ù‡ در سال 76 دختری را Ú©Ù‡ دوستش داشتم بخاطر سستی Ùˆ ترس از مبارزه از دست دادم Ùˆ براØتی کنار کشيدم تمام درهای Ø±ÙˆØ Ùˆ قلبم را بستم Ùˆ به هيچکس اجازهء ورود به ملک خصوصی Ú©Ù‡ کاملاً بنامش کرده بودم را ندادم . او صنم من بود ØŒ بٌت من Ùˆ من همچون Ø´Ù�يدايی او را ميپرستيدم . هيچکس ØÙ‚ خدشه وارد کردن به نام Ùˆ ياد او را نداشت Ùˆ من ديوانه وار همه جا در Ù¾ÛŒ رد پايی از او ميگشتم تا توتيای چشم کنم Ùˆ قوت زانو . برای خوب بودن ميبايست چون او ميبود ØŒ اما هيچکس او نبود . هنوز هم وقتی به او Ù�کر ميکنم اشک در چشمانم Øلقه ميزند Ùˆ بغض گلويم را ميÙ�شارد . او Øالا همسری دارد Ùˆ شايد مادر هم شده باشد ولی من هنوز ... !
تا نوروز 80 Ú©Ù‡ با اصرار Ùˆ Ú©Ù…Ú© ÙŠÚ©ÛŒ از عزيزترين دوستانم بنام Øميد ياد Ùˆ نام آن عشق را در صندوقچه ای زرين نهادم Ùˆ گام در راه نوينی گذاشتم Ø› ÙŠÚ© راه اشتباه ديگر Ùˆ با ديدگاهی منصÙ�انه تر تجربه ای ديگر ! اينبار برای پيدا کردن آن همسÙ�ر چشمانم را گشودم Ùˆ سعی کردم او را هر کجا Ú©Ù‡ شده بيابم Ø› مهمانی ØŒ عروسی ØŒ نامزدی ØŒ گردهمآيی ØŒ Ù…ØÙ„ کار ØŒ کلاسهای مختلÙ� ØŒ کتابخانه ØŒ Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خيابان ØŒ سايتهای اينترنتی Ùˆ خلاصه هر جا Ú©Ù‡ به ذهنت خطور کند . من بدنبال ديگری ميگشتم در Øالی Ú©Ù‡ خودم را Ú¯Ù… کرده بودم . من در مسيری قدم ميزدم Ú©Ù‡ متعلق به من نبود Ùˆ اگر در اين مسير به شخصی ميرسيدم Ùˆ با او ازدواج ميکردم ØŒ ما متعلق به هم نبوديم Ùˆ من شهرزاد قصه های ديگری را به يغما برده بودم .
راستی داداش ؛ تو که �کر نميکنی شهرزاد من را کسی دزديده باشد ؟
ولی Øالا پس از Ú¯Ù�تگوی با تو Ùˆ نيايشهای شبانهء Ù�راوان با داداش Ù…Øمد به آنجا رسيده ام Ú©Ù‡ بايد خودم را بشناسم Ùˆ تنها به آرزوهايم بيانديشم ØŒ چرا Ú©Ù‡ او را تنها در همين مسير خواهم ياÙ�ت .
***************************************************************
دوست عزيزی Ú©Ù‡ نويسندهء وبلاگ عنصر اول هستند ØŒ چندی پيش ÙŠÚ© نظر خواهی تØت عنوان " علم بهتر است يا ثروت ØŸ " برگزار کرده بودند Ú©Ù‡ بالاخره پس از گذشت مدتی طولانی از اعلام آن ØŒ تنها به ارائهء نتايج آن از طريق بيان نظرات شخصی خودشان Ùˆ آماری کوتاه در اين مورد بسنده کردند . دليل اينکار برای خودشان Ù…ØÙ�وظ است ليکن چون در Ù�راخوان اين نظر خواهی قرار بر ارائهء نظرات واصله بود Ùˆ ايشان در اين مورد کوتاهی کردند ØŒ با اجازهء ايشان دو نامه ای را Ú©Ù‡ در اين مورد برايشان ارسال نمودم در ذيل ميآورم :
نامهء اول بتاريخ اول مارس :
سلام آزاده خانوم ؛
اميدوارم سلامت باشيد Ùˆ در ارائهء پايان نامهء تØصيلی هم موÙ�Ù‚ Ùˆ مؤيد .
Ùˆ اما در مورد سؤالی Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ ايد . هر چند Ø·Ø±Ø Ú†Ù†ÙŠÙ† سؤالی انسان را به قرنها پيش رهنمون ميشود ( اگر اشتباه نکنم سال سوم ابتدايی ) وياد انسانهای نخستين را در ذهنها تداعی ميکند ليکن بدليل اهميتی Ú©Ù‡ برای Ø·Ø±Ø§Ø Ø§ÙŠÙ† سوال قائل بودم ثانيه ها ØŒ دقايق ØŒ ساعتها ØŒ روزها وساليان متمادی در اعصار مختلÙ� Ùˆ در بين Ù„ÙˆØ Ù†Ø¨Ø´ØªÙ‡ های اقوام Ùˆ Ù�رهنگهای گوناگون جستجو Ù�راوان کردندی Ùˆ در نهايت بدين نتيجه رسيدندی Ú©Ù‡ :
" به همان دليلی Ú©Ù‡ ÙŠÚ© شهر نيازمند مجموعه قوانينی است تا ساکنان آن بتوانند در کنار هم زندگی کنند ØŒ انسان هم به ÙŠÚ© قانون منØصر به Ù�رد بنام عشق نيازمند است تا بتواند در صÙ�ای کامل با جهان روØانی Ùˆ معنوی همزيستی کند . Ùˆ ديگر اينکه : تنها وظيÙ�هء انسان عشق ورزيدن است ." پائولو کوئيلو
Øال اين عشق ميتواند عشق به خالق مخلوقات Ùˆ يا مخلوقات خالق باشد . چرا Ú©Ù‡ تولستوی ميگويد : عشق يعنی خدا ØŒ Ùˆ مرگ به معنای آنستکه ÙŠÚ© قطره از اين عشق به چشمه اش باز Ù…ÛŒ گردد .
و من نيزميگويم عشق ؛ چرا که عشق تنها در دلهای بيدار لانه ميکند و دل بيدار متعلق به کسی است که عالم باشد ؛ عالم به هستی و انسان عاشق ثروتمندترين بر روی زمين است و ثروت او بی نيازی .
من هم ميخواهم عاشق باشم وهمين جا عشقم را تقديم شما ميکنم ؛ آيا پذيرای عشق من در قصر باشکوه دلتان خواهيد بود ؟
دوستدار زيبايی Ø› ÙˆØيد .
نامهء دوم بتاريخ ه�تم آوريل :
سلام آزاده خانوم ؛
اØوال سرکار خانم ØŒ اميدوارم سلامت باشيد Ùˆ بهترينها را در مسيری Ú©Ù‡ انتخاب کرده ايد برايتان آرزومندم .
در Øال Øاضر در وضعيت روØÛŒ مناسبی قرار ندارم Ú©Ù‡ بتوانم جوابتان را بصورت Ù…Ù�صل بدهم ØŒ تنها به ذکر مطلبی بسنده ميکنم :
وقتی Ú©Ù‡ خداوند بر آن ميوه علامت ممنوع زد قصدش از اينکار تØريم نبود Ú©Ù‡ تØريک بود . آدم نادان تر از آن بود Ú©Ù‡ در دام اين مکر الهی نيÙ�تد ØŒ پس از آن ميوه Ú©Ù‡ بقول دکتر شريعتی چيزی جز عقل Ùˆ شعور نبود تناول کرد Ùˆ از عرش الهی به زمين متناهی بار سÙ�ر بست . اشتباه نکنيد Ø› او جابجايی مکانی نداشت ØŒ تنها به شناخت مکان رسيد . زمان Ù…Ù�هومی رياضی پيدا کرد Ùˆ ... علم Ú©Ø´Ù� Øجاب شد .
ÙŠÚ© درخت،دو گوسÙ�ند،سه باغ Ùˆ ... ثروت Ú©Ø´Ù� Øجاب شد .
وقتی در قرن 19 �رانسيس ب�يکن با تأکيد بر علوم تجربی علم را از سيطرهء ماوراءالطبيعه بيرون کشيد و به آن رنگی مادی بخشيد زمان همگرايی علم و ثروت �رارسيده بود . علم اقتصاد !
و اما يک ماشين را در نظر بگيريد ؛ چراغی در پيشانی نشان دهندهء مسير است و موتوری در پس آن ( البته غير از �ولکس که موتور را در صندوق عقب گذاشته است . راستی شما ميدانيد چرا؟ ) پيش برندهء مسير است .
عشق اين است و عقل آن ديگری .
بدون تنÙ�ير Ùˆ تکÙ�ير عقل باز هم خدمت شما دوست بسيار Ù…Øترم صميمانه Ùˆ صادقانه عرض ميکنم Ú©Ù‡ نه تنها در عقايدی Ú©Ù‡ در نامهء قبليم خدمتتان معروض داشته ام تغييری Øاصل نشده Ú©Ù‡ Øتی مصمم تر از قبل باز هم Ù�رياد ميزنم Ù�قط عشق ... !
... شايد امروز آخرين روزی باشد که بتوانم به تو بگويم چقدر دوستت دارم ... دون ميگوئل روئيز
***************************************************************
راستی اگر کسی از داداش آريای هيس نويس خبری دارد من را هم بی خبر نگذارد . خيلی دلم براش تنگ شده ! ولی اين يادگاری را برای من هميشه باقی گذاشت که ؛
يا ØÙ‚
و اما ؛
از آخرين باری Ú©Ù‡ اين صÙ�ØÙ‡ را update کردم دو Ù‡Ù�ته ميگذرد . Ø·ÛŒ اين مدت در ارتباط با وبلاگ ( خواندن Ùˆ نوشتن ) خيلی Ú©Ù… کار بودم Ùˆ تنها به Ú¯Ù�تگوی با بلاگرها در msn Ùˆ yahoo messanger Ùˆ پاسخگويی به چند نامه Ú©Ù‡ از طرÙ� دوستان ارسال شده بود ØŒ گذشت .
همينجا از داداش ياشار که تولدم را تبريک گ�ته بود تشکر ميکنم و برايش آرزوی سلامتی و سعادت ميکنم .
***************************************************************
چون عضو farsiblogging group هستم تمام نامه هايی را Ú©Ù‡ آقای سردبير Ù…Øترم به آنها اجازهء publish ميدهند را درياÙ�ت Ùˆ مطالعه ميکنم . آنچه Ú©Ù‡ بØØ« داغ اين چند روزهء بلاگرهای Ù…Øترم بوده ØŒ مسئلهء Ù�لسطين است . البته بيشتر از طرÙ� دوستانی Ú©Ù‡ کمتر از 25 سال سن دارند . شايد آنها باقتضای سنشان مسئلهء بوسنی Ùˆ هرزگووين Ùˆ برادر عزت بگوويچ Ùˆ هم کيشی با آنان Ú©Ù‡ Øتی خود من را هم در آن زمان به اين Ù�کر Ù�رو برده بود Ú©Ù‡ برای Ú©Ù…Ú© به آن ملت مظاوم ! داوطلبانه اعزام شوم Ùˆ يا هم نژادی ما با ملت غيور کرواسی Ùˆ ... را بخاطر نياورند . اصلاً چرا راه را دور کنيم Ø› در همين همسايگی خودمان جنايتکاری زندگی ميکند Ú©Ù‡ در ابتدای جنگ Ùˆ آن ياوه گوييهايش برای تسخير سه روزهء تهران ØŒ در ميانهء راه ØŒ در همين خوزستان خودمان زنان Ùˆ مردان Ùˆ کودکان را به توپ Ùˆ گلوله بست Ùˆ دختران Ùˆ زنان جوانمان را به عقد Ù†Ú©Ø§Ø Ø³Ø±Ø¨Ø§Ø²Ø§Ù† کثيÙ� خود درآورد Ùˆ به ناگاه در آغاز Øملهء آمريکا به آن کشور در نماز جمعه Ùˆ صدا Ùˆ سيمای آن زمان هاشمی خودمان تبديل به برادر صدام شد Ùˆ Øتی شايعه دخالت ايران به Ù†Ù�ع عراق بر سر زبانها اÙ�تاد .
اÙ�ÛŒ وای بر مردمی Ú©Ù‡ Øلال Ùˆ Øرامشان Ùˆ دوست Ùˆ دشمنشان تنها به ÙŠÚ© ØرÙ� بند است . تا به Ú©Ù�ÛŒ بايد برای ديگران مادر باشيم Ùˆ بگرييم Ùˆ آنگاه Ú©Ù‡ نوبت به خودمان ميرسد همچون للÙ�Ù‡ ای يا Øسين گويان عزيزانمان را از پنجره ها به پايين اندازيم Ùˆ آب هم از آب تکان نخورد . اينها همان ملتی هستند Ú©Ù‡ تا چندی ديگر پس از تشکيل دولت مستقل Ù�لسطينی در اجلاس سران عرب شرکت خواهند کرد Ùˆ آنوقت رأی به مالکيت جزاير ابوموسی Ùˆ تنب Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ به Ù†Ù�ع امارات خواهند داد . اين را با يقين صد در صد ميگويم ØŒ شما هم Ø´Ú© نکنيد .
اشتباه نکنيد Ø› نميگويم Ú©Ù‡ از آنچه Ú©Ù‡ بر سر آنها ميآيد خوشØال شويد ØŒ هرگز ! Ú©Ù‡ در اينصورت ما نيز چيزی بيش از آنان نخواهيم بود . بل غرض آنستکه در مثل ميگويند : برای کسی بمير Ú©Ù‡ برايت تب کند .
Ùˆ Ù�راموش نکنيم Ú©Ù‡ گول ÙŠÚ© چنين بازيهايی را Ú©Ù‡ تاريخ پرده از راز آنها برداشته Ùˆ برميدارد را نخوريم Ú©Ù‡ ما ملتی زخم خورده از تاريخيم Ø› يونانيها ØŒ روميان ØŒ اعراب ØŒ مغولان ØŒ تاتارها ØŒ اÙ�غانها ØŒ انگليسيها Ùˆ پرتغاليها Ùˆ روسها ØŒ آمريکاييها Ùˆ ... باز هم اين آنگلوساکسونها ØŒ انگليس Ùˆ استØمار .
و ديگر اينکه در مثل ميگويند : يک سوزن به خودت بزن ، يک جوالدوز به ديگران !!! قشنگه ، نه ؟ !
***************************************************************
و اما از هر چه بگذريم از اين يکی نميشه . چرا ؟ چون داداشم برام نامه داده که :
سلام ÙˆØيد جان
اميدوارم Øالت خوب بوده باشد Ùˆ روزهاي خوبي را در پيش رو داشته باشي . عزيز Ù�قط مي خواستم بگويم كه روي ازدواج زياد Øساب نكن . اول بايد راهتو مشخص كني Ùˆ بعد مواظب باشي كه ازدواج باعث نشود از خودت Ùˆ راهت دور بيÙ�تي . به اطراÙ� خودت نگاه كني Ùˆ با كساني كه ازدواج كرده اند صØبت كني ØŒ منظورم را خوب مي Ù�همي . من نتوانستم دختري را پيدا كنم كه آزداي مرا در بند نكشد Ùˆ Ù�رديت مرا قبول كند . هر چند اميدم را از دست نداده ام ØŒ اما نايستاده ام Ùˆ منتظرش نيستم گر Ú†Ù‡ هميشه آماده قبول كردنش هستم . اين مدت هم اشتباه كرده ام منتظرش بوده ام ØŒ بايد Øركت مي كردم مثل الان Ùˆ هر جا هم او مي رسيد باهم همسÙ�ر ميشديم . اميدوارم تو اشتباه منو تكرار نكني . Øركت كن هر جا رسيد قبولش كن . اميدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم . دعا مي كنم كه در راه خودت باشي Ùˆ نگذاري جامعه Ùˆ ديگران ترا اسير خواسته ها Ùˆ ارزشهاي خودش بكند . يك مطلب ديگه اينكه كسي نخواهد توانست علاج تنهايي تو باشد ØŒ Ù�قط شايد بتواني تنهاييت را با تنهايي كسي شريك شوي . هميشه تنها ئيت را خواهي داشت ØŒ تا روز پيوستن به Ø±ÙˆØ Ø¨Ø²Ø±Ú¯ هستي .
جاناتاني باشي ؛ ياشار
آره داداش Ø› منهم تا Øالا اشتباه ميکردم ØŒ البته از دو گونهء مختلÙ� :
وقتی Ú©Ù‡ در سال 76 دختری را Ú©Ù‡ دوستش داشتم بخاطر سستی Ùˆ ترس از مبارزه از دست دادم Ùˆ براØتی کنار کشيدم تمام درهای Ø±ÙˆØ Ùˆ قلبم را بستم Ùˆ به هيچکس اجازهء ورود به ملک خصوصی Ú©Ù‡ کاملاً بنامش کرده بودم را ندادم . او صنم من بود ØŒ بٌت من Ùˆ من همچون Ø´Ù�يدايی او را ميپرستيدم . هيچکس ØÙ‚ خدشه وارد کردن به نام Ùˆ ياد او را نداشت Ùˆ من ديوانه وار همه جا در Ù¾ÛŒ رد پايی از او ميگشتم تا توتيای چشم کنم Ùˆ قوت زانو . برای خوب بودن ميبايست چون او ميبود ØŒ اما هيچکس او نبود . هنوز هم وقتی به او Ù�کر ميکنم اشک در چشمانم Øلقه ميزند Ùˆ بغض گلويم را ميÙ�شارد . او Øالا همسری دارد Ùˆ شايد مادر هم شده باشد ولی من هنوز ... !
تا نوروز 80 Ú©Ù‡ با اصرار Ùˆ Ú©Ù…Ú© ÙŠÚ©ÛŒ از عزيزترين دوستانم بنام Øميد ياد Ùˆ نام آن عشق را در صندوقچه ای زرين نهادم Ùˆ گام در راه نوينی گذاشتم Ø› ÙŠÚ© راه اشتباه ديگر Ùˆ با ديدگاهی منصÙ�انه تر تجربه ای ديگر ! اينبار برای پيدا کردن آن همسÙ�ر چشمانم را گشودم Ùˆ سعی کردم او را هر کجا Ú©Ù‡ شده بيابم Ø› مهمانی ØŒ عروسی ØŒ نامزدی ØŒ گردهمآيی ØŒ Ù…ØÙ„ کار ØŒ کلاسهای مختلÙ� ØŒ کتابخانه ØŒ Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خيابان ØŒ سايتهای اينترنتی Ùˆ خلاصه هر جا Ú©Ù‡ به ذهنت خطور کند . من بدنبال ديگری ميگشتم در Øالی Ú©Ù‡ خودم را Ú¯Ù… کرده بودم . من در مسيری قدم ميزدم Ú©Ù‡ متعلق به من نبود Ùˆ اگر در اين مسير به شخصی ميرسيدم Ùˆ با او ازدواج ميکردم ØŒ ما متعلق به هم نبوديم Ùˆ من شهرزاد قصه های ديگری را به يغما برده بودم .
راستی داداش ؛ تو که �کر نميکنی شهرزاد من را کسی دزديده باشد ؟
ولی Øالا پس از Ú¯Ù�تگوی با تو Ùˆ نيايشهای شبانهء Ù�راوان با داداش Ù…Øمد به آنجا رسيده ام Ú©Ù‡ بايد خودم را بشناسم Ùˆ تنها به آرزوهايم بيانديشم ØŒ چرا Ú©Ù‡ او را تنها در همين مسير خواهم ياÙ�ت .
***************************************************************
دوست عزيزی Ú©Ù‡ نويسندهء وبلاگ عنصر اول هستند ØŒ چندی پيش ÙŠÚ© نظر خواهی تØت عنوان " علم بهتر است يا ثروت ØŸ " برگزار کرده بودند Ú©Ù‡ بالاخره پس از گذشت مدتی طولانی از اعلام آن ØŒ تنها به ارائهء نتايج آن از طريق بيان نظرات شخصی خودشان Ùˆ آماری کوتاه در اين مورد بسنده کردند . دليل اينکار برای خودشان Ù…ØÙ�وظ است ليکن چون در Ù�راخوان اين نظر خواهی قرار بر ارائهء نظرات واصله بود Ùˆ ايشان در اين مورد کوتاهی کردند ØŒ با اجازهء ايشان دو نامه ای را Ú©Ù‡ در اين مورد برايشان ارسال نمودم در ذيل ميآورم :
نامهء اول بتاريخ اول مارس :
سلام آزاده خانوم ؛
اميدوارم سلامت باشيد Ùˆ در ارائهء پايان نامهء تØصيلی هم موÙ�Ù‚ Ùˆ مؤيد .
Ùˆ اما در مورد سؤالی Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ ايد . هر چند Ø·Ø±Ø Ú†Ù†ÙŠÙ† سؤالی انسان را به قرنها پيش رهنمون ميشود ( اگر اشتباه نکنم سال سوم ابتدايی ) وياد انسانهای نخستين را در ذهنها تداعی ميکند ليکن بدليل اهميتی Ú©Ù‡ برای Ø·Ø±Ø§Ø Ø§ÙŠÙ† سوال قائل بودم ثانيه ها ØŒ دقايق ØŒ ساعتها ØŒ روزها وساليان متمادی در اعصار مختلÙ� Ùˆ در بين Ù„ÙˆØ Ù†Ø¨Ø´ØªÙ‡ های اقوام Ùˆ Ù�رهنگهای گوناگون جستجو Ù�راوان کردندی Ùˆ در نهايت بدين نتيجه رسيدندی Ú©Ù‡ :
" به همان دليلی Ú©Ù‡ ÙŠÚ© شهر نيازمند مجموعه قوانينی است تا ساکنان آن بتوانند در کنار هم زندگی کنند ØŒ انسان هم به ÙŠÚ© قانون منØصر به Ù�رد بنام عشق نيازمند است تا بتواند در صÙ�ای کامل با جهان روØانی Ùˆ معنوی همزيستی کند . Ùˆ ديگر اينکه : تنها وظيÙ�هء انسان عشق ورزيدن است ." پائولو کوئيلو
Øال اين عشق ميتواند عشق به خالق مخلوقات Ùˆ يا مخلوقات خالق باشد . چرا Ú©Ù‡ تولستوی ميگويد : عشق يعنی خدا ØŒ Ùˆ مرگ به معنای آنستکه ÙŠÚ© قطره از اين عشق به چشمه اش باز Ù…ÛŒ گردد .
و من نيزميگويم عشق ؛ چرا که عشق تنها در دلهای بيدار لانه ميکند و دل بيدار متعلق به کسی است که عالم باشد ؛ عالم به هستی و انسان عاشق ثروتمندترين بر روی زمين است و ثروت او بی نيازی .
من هم ميخواهم عاشق باشم وهمين جا عشقم را تقديم شما ميکنم ؛ آيا پذيرای عشق من در قصر باشکوه دلتان خواهيد بود ؟
دوستدار زيبايی Ø› ÙˆØيد .
نامهء دوم بتاريخ ه�تم آوريل :
سلام آزاده خانوم ؛
اØوال سرکار خانم ØŒ اميدوارم سلامت باشيد Ùˆ بهترينها را در مسيری Ú©Ù‡ انتخاب کرده ايد برايتان آرزومندم .
در Øال Øاضر در وضعيت روØÛŒ مناسبی قرار ندارم Ú©Ù‡ بتوانم جوابتان را بصورت Ù…Ù�صل بدهم ØŒ تنها به ذکر مطلبی بسنده ميکنم :
وقتی Ú©Ù‡ خداوند بر آن ميوه علامت ممنوع زد قصدش از اينکار تØريم نبود Ú©Ù‡ تØريک بود . آدم نادان تر از آن بود Ú©Ù‡ در دام اين مکر الهی نيÙ�تد ØŒ پس از آن ميوه Ú©Ù‡ بقول دکتر شريعتی چيزی جز عقل Ùˆ شعور نبود تناول کرد Ùˆ از عرش الهی به زمين متناهی بار سÙ�ر بست . اشتباه نکنيد Ø› او جابجايی مکانی نداشت ØŒ تنها به شناخت مکان رسيد . زمان Ù…Ù�هومی رياضی پيدا کرد Ùˆ ... علم Ú©Ø´Ù� Øجاب شد .
ÙŠÚ© درخت،دو گوسÙ�ند،سه باغ Ùˆ ... ثروت Ú©Ø´Ù� Øجاب شد .
وقتی در قرن 19 �رانسيس ب�يکن با تأکيد بر علوم تجربی علم را از سيطرهء ماوراءالطبيعه بيرون کشيد و به آن رنگی مادی بخشيد زمان همگرايی علم و ثروت �رارسيده بود . علم اقتصاد !
و اما يک ماشين را در نظر بگيريد ؛ چراغی در پيشانی نشان دهندهء مسير است و موتوری در پس آن ( البته غير از �ولکس که موتور را در صندوق عقب گذاشته است . راستی شما ميدانيد چرا؟ ) پيش برندهء مسير است .
عشق اين است و عقل آن ديگری .
بدون تنÙ�ير Ùˆ تکÙ�ير عقل باز هم خدمت شما دوست بسيار Ù…Øترم صميمانه Ùˆ صادقانه عرض ميکنم Ú©Ù‡ نه تنها در عقايدی Ú©Ù‡ در نامهء قبليم خدمتتان معروض داشته ام تغييری Øاصل نشده Ú©Ù‡ Øتی مصمم تر از قبل باز هم Ù�رياد ميزنم Ù�قط عشق ... !
... شايد امروز آخرين روزی باشد که بتوانم به تو بگويم چقدر دوستت دارم ... دون ميگوئل روئيز
***************************************************************
راستی اگر کسی از داداش آريای هيس نويس خبری دارد من را هم بی خبر نگذارد . خيلی دلم براش تنگ شده ! ولی اين يادگاری را برای من هميشه باقی گذاشت که ؛
يا ØÙ‚